بر فسان (یعنی بر سنگی که با آن شمشیر و کارد و جز آن تیز کنند) زدن و کشیدن. تیز کردن. (آنندراج) ، بیرون آورنده، برکشنده. ترقی دهنده. برآورنده. رجوع به برآوریدن شود
بر فسان (یعنی بر سنگی که با آن شمشیر و کارد و جز آن تیز کنند) زدن و کشیدن. تیز کردن. (آنندراج) ، بیرون آورنده، برکشنده. ترقی دهنده. برآورنده. رجوع به برآوریدن شود
خوردن به سنگ فسان یعنی سنگی که با آن شمشیر و کارد و جز آن تیز کنند. مجازاً، تیزشدن تیغ و خنجر و امثال آن. (آنندراج) : نی تند گردد آن و نه این سوده میشود هرچند تیغ مهر خورد بر فسان برف. محمد سعید اشرف (آنندراج)
خوردن به سنگ فسان یعنی سنگی که با آن شمشیر و کارد و جز آن تیز کنند. مجازاً، تیزشدن تیغ و خنجر و امثال آن. (آنندراج) : نی تند گردد آن و نه این سوده میشود هرچند تیغ مهر خورد بر فسان برف. محمد سعید اشرف (آنندراج)